خانم و آقای رنسام، زوجی میانسال که فرزندی ندارند، شبی به اپرا میروند تا به تماشای «همه زنها اینگونهاند» اثر موتزارت بنشینند. هنگامیکه به خانه بازمیگردند متوجه میشوند از خانهشان سرقت شده، اما نه سرقتی معمولی، دزدها تمام هست و نیستشان را با خود بردهاند، حتی از غذای درونِ فر گاز، چوب پرده ها، پریزها، موکت کف خانه و دستمال توالت هم نگذشتهاند.
الن بنت با بهرهگیری از موقعیتی بسیار خلاقانه، کمیک و جذاب، روایتی چند لایه را در «آنها ماندند و لباسهایی که تنشان بود» به تصویر میکشد. گرچه این رویداد غریب در سطح، داستان را به اثری طنز و معماگون تبدیل میکند اما در لایههای زیرین، با ظرافت و هوشمندی به روابط پیچیدهی میان آدمها و نگرش آنها به دنیای پیرامونشان میپردازد، این اتفاق خارقالعاده سبب میشود که خانم و آقای رنسام در خلالِ کنارآمدن با شرایط تازهی خود، دچار تحولی ناخواسته شوند، فرصتهای جدیدی را کشف کنند و به ارزیابی دوبارهی زندگی خود بپردازند.
آقای رنسام به دستشویی رفت، اما خیلی دیر متوجه شد دزدها کارشان چنان فراگیر بوده که حتی دستمال توالت و جای دستمال را هم بردهاند.
صدا زد «کاغذ توالت نیست.»
تنها کاغذی که در خانه پیدا میشد، بروشورِ «همهی زنها اینگونهاند» بود، خانم رنسام از لای در کاغذ را به شوهرش داد و با ناخشنودی پیش خودش فکر کرد حالا آقای رنسام با عکس موتزارت خودش را تمیز میکند. کاغذ گلاسهی بروشور هم ضخیم بود و هم تا نمیشد، استفاده از آن کار مشکلی بود و بعد هم پایین نمیرفت، با اینکه آقای رنسام سه بار سیفون را کشید اما گئورگ شولتی، رهبر ارکستر، هنوز هم با نگاهی پر از خشم و نفرت داشت از درون کاسه توالت به او نگاه میکرد.
خرید کتاب آنها ماندند و لباس هایی که تنشان بود
جستجوی کتاب آنها ماندند و لباس هایی که تنشان بود در گودریدز
معرفی کتاب آنها ماندند و لباس هایی که تنشان بود از نگاه کاربران
کتاب های مرتبط با - کتاب آنها ماندند و لباس هایی که تنشان بود
الن بنت با بهرهگیری از موقعیتی بسیار خلاقانه، کمیک و جذاب، روایتی چند لایه را در «آنها ماندند و لباسهایی که تنشان بود» به تصویر میکشد. گرچه این رویداد غریب در سطح، داستان را به اثری طنز و معماگون تبدیل میکند اما در لایههای زیرین، با ظرافت و هوشمندی به روابط پیچیدهی میان آدمها و نگرش آنها به دنیای پیرامونشان میپردازد، این اتفاق خارقالعاده سبب میشود که خانم و آقای رنسام در خلالِ کنارآمدن با شرایط تازهی خود، دچار تحولی ناخواسته شوند، فرصتهای جدیدی را کشف کنند و به ارزیابی دوبارهی زندگی خود بپردازند.
آقای رنسام به دستشویی رفت، اما خیلی دیر متوجه شد دزدها کارشان چنان فراگیر بوده که حتی دستمال توالت و جای دستمال را هم بردهاند.
صدا زد «کاغذ توالت نیست.»
تنها کاغذی که در خانه پیدا میشد، بروشورِ «همهی زنها اینگونهاند» بود، خانم رنسام از لای در کاغذ را به شوهرش داد و با ناخشنودی پیش خودش فکر کرد حالا آقای رنسام با عکس موتزارت خودش را تمیز میکند. کاغذ گلاسهی بروشور هم ضخیم بود و هم تا نمیشد، استفاده از آن کار مشکلی بود و بعد هم پایین نمیرفت، با اینکه آقای رنسام سه بار سیفون را کشید اما گئورگ شولتی، رهبر ارکستر، هنوز هم با نگاهی پر از خشم و نفرت داشت از درون کاسه توالت به او نگاه میکرد.
خرید کتاب آنها ماندند و لباس هایی که تنشان بود
جستجوی کتاب آنها ماندند و لباس هایی که تنشان بود در گودریدز